ای آسمان کبودی بازوی یاس چیست
در کوچه های شب وزش بوی یاس چیست
ای عاشق از کبودی بازوی او مپرس
از لحظه شکستن پهلوی او مپرس
تا جاودان پیام بهار است بوی یاس
رنگ به خون تپیدن یار است بوی یاس
هرجا که باد زمزمه ای ساز می کتد
با یاد داغ او سخن آغاز می کند
آنجاکه رعد ناله شبگیر می کند
شیر خداست شکوه ز تقدیر می کند
آنجا که رعد ناله بسیار می کند
شیر خداست یادغم یار می کند
این دشت نیست بستر در خون تپیده ای است
گل نیست پرنده پهلو دریده ای
ای اندرون چو مزبله از گند پاک شو
آنک صلای فاطمه برخیز و خاک شو
آن خانه ای که سوختندش قصد دیو بود
از ماتم رسول خدا پر غریب بود.
سودات گشت و سودی نکردی بهار رفت
بیگاه گشت روز تو روزگار رفت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1394-12-12] [ 07:43:00 ق.ظ ]